هوش جمعی

از دانشنامه آزاد علم اطلاعات و دانش شناسی
پرش به: ناوبری، جستجو

هوش جمعی

دکتر محمد باقر نگهبان

هوش جمعی هوشی است به اشتراک گذاشته و یا هوش گروهی است که از همکاری و رقابت بسیاری از افراد به‌وجود می‌آید. نمونه آن در تصمیم‌گیری جمعی باکتری‌ها، جانوران، انسان و شبکه‌های کامپیوتری دیده می‌شود. این اصطلاح در زیست‌شناسی اجتماعی، علوم سیاسی و در زمینه بررسی دقیق جرم و منبع‌یابی جمعیت کاربرد دارد. این تعریف گسترده‌تر شامل اجماع، سرمایه اجتماعی و صورت‌گرایی مانند نظام‌های رای‌گیری، رسانه‌های اجتماعی و به معنای دیگر تعیین کمیت فعالیت جمعی است. همه چیز از یک حزب سیاسی تا یک ویکی عمومی منطقی می‌تواند به عنوان فرمی آزاد از هوش جمعی توصیف شود.

به طور دقیق‌تر می‌توان آن را به عنوان حق برخاسته از بین مردم و روش‌های پردازش اطلاعات قابل پردازش تلقی کرد. این مفهوم هوش جمعی توسط نورمن‌لی‌جانسون هوش همزیستی نامیده می‌شود. این مفهوم در جامعه‌شناسی، تجارت، علوم کامپیوتر و ارتباطات جمعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در داستان‌های علمی تخیلی نیز این مفهوم کاربرد دارد. نویسندگانی که این ایده از هوش جمعی را تحت تأثیر قرار داده‌اند عبارتند از: (داگلاس و هینگبرت، 1979) ، (پیتر راسل ،1983) ، (تام آتلی ،1993) ،( پیر لوی ،1994) ، (هوارد بلوم ،1995) ،

کلیف جویلین ، رون دمبو ، ( گوتفرید مایر-کرس ،2003) .

تاریخچه پیشرو این اصطلاح در مشاهدات ویلیام مورتون ویلر حشره‌شناس مشهود است که افراد به ظاهر مستقل می‌توانند همکاری نزدیک در حد تبدیل شدن به شکلی غیرقابل تشخیص از یک ارگانیسم(1911)را داشته باشند. ویلر این روند را در کار جمعی مورچه‌ها مشاهده کرد که مانند سلول‌های موجودی به نام فوق ارگانیسم رفتار می‌کنند. در سال 1912 امیل دورکیم جامعه را به عنوان تنها منبع اندیشه‌ي منطقی انسانی شناخت. او، در«اشکال ابتدایی زندگی مذهبی» استدلال کرد که جامعه از هوش بالاتر تشکیل شده است به دلیل آن که فرد را به ماورای فضا و زمان می‌فرستد. ریشه‌های دیگر این مفهوم نوسفیر ولادیمیرورناسکی و مفهوم مغز جانی ولز می‌باشد. راشل ، باربارامارکسه وبارد و ساحتوریس همگی تحت تأثیر مفهوم نوسفیر قرار دارند که یک مفهوم متعالی و هوش جمعی در حال تکامل سریع است که قشر اطلاعاتی سیاره است. این مفهوم اخیراً توسط فیلسوف پیرلوی بررسی شده است.

ابعاد هوارد بلوم رفتار جمعی را از سطح کوارک‌ها تا سطح باکتری‌ها، گیاه، حیوان و جوامع انسانی مورد بحث قرار داده است. او بر سازگاری بیولوژیکی تأکید دارد که بسیاری از موجودات زنده زمین را به اجزای آنچه که «یادگیری ماشین» می‌نامد تبدیل کرده است. در سال 1986 بلوم ترکیب مفاهیم آپوپتوز، پردازش توزیع شده موازی، انتخاب گروه فوق ارگانیسم را برای تولید یک نظریه چگونگی عملکرد هوش جمعی ترکیب کرده است. بعدها او نشان داد که چگونه هوش جمعی مستعمرات باکتریایی رقیب و جوامع بشری می‌توانند از نظام‌های پیچیده تطبیقی کامپیوتری و «الگوریتم ژنتیک» توضیح داده شوند، این‌ها مفاهیمی است که توسط جان هلند مطرح شده‌اند.

از نظر بلوم تکامل هوش جمعی به اجداد باکتریایی ما که يك میلیارد سال پیش وجود داشته‌اند برمی‌گردد و نشان داد که چگونه هوش چند گونه‌ای از زمان آغاز زندگی کار کرده‌است. جوامع مورچگان، از لحاظ فناوری، نسبت به  حیوانات  دیگر از هوش بیشتری برخوردار است.

به نقل از دیوید اسکربینا مفهوم ذهن گروهی از مفهوم افلاطون panpsychism، (که ذهن یا آگاهی همه‌جا حاضر است و در تمام مواد وجود دارد) مشتق شده است. او مفهوم ذهن جمعی را که توسط توماس هابز در «لویاتان» و استدلال Fechner بیان شده برای آگاهی جمعی بشریت توسعه می‌دهد. به نقل از وی ‌دورکیم برجسته‌ترین مدافع آگاهی جمعی و تیلهارد دو شاردن یک متفکر است که مفاهیم فلسفی ذهن گروهی را توسعه داده است. تام اتلی عمدتاً بر روی انسان‌ها و کار برای به روزرسانی اصطلاح آی‌کی‌وی جمعی هوارد بلوم تمرکز دارد. وی احساس می‌کند که هوش جمعی می‌تواند تشویق شود تا برای غلبه بر «فکر گروهی»، فردی و تعصب شناختی به کار گرفته شود تا به جمع اجازه‌ي کار گروهی داده شود تا عملکرد فکری نیز افزایش یابد. جورج پر پدیده هوش جمعی را ظرفیت جوامع بشری برای رسیدن به تکامل تعریف می‌کند، از طریق مکانیسم‌های نوآوری مانند مشتق‌گیری و انتگرال، رقابت و همکاری. به عقیده اتلی و پر پدیده هوش جمعی نیز شامل دستیابی به تمرکز واحد و استاندارد معیارهایی است که از اقدامی مناسب نشأت می‌گیرد. این نگرش ریشه در استعاره جامعه علمی دارد. اتلی و پُر نشان می‌دهند که زمینه هوش جمعی در درجه‌ي اول باید به عنوان یک شرکت انسانی تلقی شود که در آن ذهن مجموعه، تمایل به اشتراک گذاشتن و ارزش هوش توزیع شده در جهت منافع مشترک را پذیرفته‌باشد؛ هر چند که نظریه گروه و هوش مصنوعی چیزی برای ارائه داشته باشند. افرادی که به هوش جمعی احترام می‌گذارند به توانایی‌های خود اعتماد دارند و می‌دانند که کل در واقع بیشتر از مجموع هر کدام از بخش‌های تشکیل دهنده است. به حداکثر رساندن هوشمندی جمعی متکی بر توانایی سازمان برای پذیرش و توسعه «پیشنهاد طلایی» است، که به طور بالقوه از هر عضوی که باشد می‌تواند مفید باشد. فکر گروهی، اغلب مانع هوشمندی جمعی از طریق محدود کردن ورودی به چند نفر محدود و یا فیلتر پیشنهادات بالقوه طلایی بدون توسعه و پیاده‌سازی آن است. رابرت دیوید استیل ویواس در «هنر جدید هوش» همه‌ي شهروندان را به عنوان افراد کوچک اطلاعاتی به تصویر کشیده و تنها بر منابع اطلاعاتی حقوقی و اخلاقی تکیه کرده که قادر به ایجاد «هوش عمومی» بوده و مقامات دولتی و مدیران شرکت‌های بزرگ را صادق و متحد نگه می‌دارد. با توجه به دون Tapscott و آنتونی D. ویلیامز، هوش جمعی، همکاری جمعی است. بدین منظور چهار اصل باید وجود داشته باشد:

باز بودن

ایده‌های مشترک و مالکیت معنوی: هر چند این منابع در بین رقبا ایجاد تنش می‌کند اما به اشتراک گذاشن ایده‌ها منافع بیشتری را دربردارد.

همتاسازی

سازمان افقی با «باز کردن» برنامه‌های لینوکس که در آن کاربران خود به اصلاح و توسعه‌ي آن می‌پردازند در دسترس عموم است. همتاسازی موفق است چرا که ارگان‌های شخصی را تشویق می‌کند. این شیوه‌ای از تولید است که بهتر عمل می‌کند.

به اشتراک‌گذاری شرکت‌ها شروع به اشتراک‌گذاری ایده‌ها کرده‌اند در حالی که درجه‌ای از کنترل بر روی دیگران را حفظ می‌کنند. مانند حقوق بالقوه و حیاتی ثبت اختراع. محدودکردن مالکیت‌های معنوی باعث از بین رفتن فرصت‌ها شده؛ در حالی که به اشتراک‌گذاری عقاید باعث توسعه بازار و تولید سریع محصولات می‌شود.

عملکرد جهانی

پیشرفت فناوری‌های ارتباطات باعث افزایش شرکت‌های جهانی با هزینه‌های کم شده است. اینترنت شبکه‌ای گسترده است، بنابراین شرکت‌ها دارای مرزهای جغرافیایی نمی‌باشند و ممکن است دسترسی به بازارهای جدید، ایده‌ها و فناوری تسهیل یابد.


هوش جمعی و اشتراک منابع

این اصطلاح اشاره به این دارد که در تصمیم‌گیری‌ها، نظرات کارشناسی گروه نسبت به نظر هر فرد به تنهائی ارجحیت دارد. فناوری‌هایی که مقوله‌ي هوش جمعی را مورد توجه قرار می‌دهند عبارتند از انتشار گروهی و پایگاه داده‌ی مشترک برای اشتراک‌گذاری دانش.