اطلاعات
اطلاعات
دکتر محمد باقر نگهبان
درباره اين پديده، همچون ساير پديدههاي بنياني نظير انرژي، جاذبه، حيات، عدالت، و مانند آن؛ تاكنون تعريفي دقيق و رسمي ارائه نشده است. متخصصان حوزههاي مختلف موضوعي بيشتر كوشيدهاند جلوهها و ويژگيهاي آن را ـ تا آنجا كه به حوزه تخصصي آنان مربوط ميشود ـ تعيين كنند. به همين سبب، اطلاعات در قلمروهايي چون رياضيات، زبانشناسي، اقتصاد، روانشناسي، ارتباطات، و جز آن توسط صاحبنظران مورد مطالعه و تحليل قرار گرفته و خصيصههاي متفاوتي براي آن برشمردهاند ؛ بهطور مثال، از ديدگاه فيزيك و زيستشناسي، اطلاعات ويژگي اصلي عالم معرّفي ميشود ؛ در روانشناسي بهمنزله متغيري است كه با برداشت حسي، ادراك، يا ديگر فرايندهاي روانشناختي سروكار دارد؛ و در حوزههاي اطلاعرساني و ارتباطات بهطور گستردهاي با پيامها ارتباط مييابد. اطلاعات را نه تنها متضمن پيام، بلكه متأثر از وضعيت، نوع كاركرد، ويژگي مسئلهاي خاص، و جز آن نيز دانستهاند.
اطلاعات را گاه، به پديدههاي نسبتاً آشناي ديگري تشبيه كردهاند كه بارزترين آنها تشبيه اطلاعات به مادّه و انرژي است و در اين تشبيه گاه حتي فراتر رفته اطلاعات را نوعي انرژي دانستهاند و بهجاي اصطلاح "انرژي"، اصطلاح "اطلاعات" را بهكار بردهاند . البته اينگونه تشبيهها در واقع فقط تعبيري استعاري است تا تبيين علمي از ماهيت اطلاعات. بيترديد پژوهشهاي فراواني درباره مفهوم اطلاعات صورت گرفته، اما تعريفي جامع و مانع كه مورد قبول كليه متخصصان رشتههاي مختلف علوم باشد ارائه نشده است. انواع اطلاعات. اطلاعات را از دو جنبه عمده تقسيمبندي ميكنند: يكي از لحاظ ساختاري و ديگري از لحاظ معنايي، كه هريك از اين ديدگاهها خود گروههاي فرعيتري را دربر ميگيرد. الف. جنبه ساختاري. ساختار اطلاعات، مستقل از جنبههاي معنايي آن مطرح ميشود و ممكن است برحسب ايستايي يا پويايي آن ارزيابي شود. زمانيكه اطلاعات بهصورت بستهاي تغييرناپذير درنظر گرفته شود از نوع ايستاست؛ مانند اطلاعاتي كه در كتاب، تصوير، صفحه فشرده، و مانند آن ضبط و نگهداري ميشود. هرگاه اطلاعات در جريان كنش يا تعامل، دستخوش حك و اصلاح، تحليل، يا پردازش گردد از نوع پوياست. نوع اول را فرآورده و نوع دوم را فرايند ميخوانند. يك. اطلاعات بهعنوان فرآورده. زمانيكه اطلاعات را كالا تلقي كنيم، نظير هر فرآوردهاي قابليت توليد، ذخيرهسازي، و انتقال دارد و به تبع آن ميتواند آفريده شود، رشد يابد، و از ميان برود. اين نوع اطلاعات معمولاً قالبپذير است يعني ميتوان آن را بهصورت كتاب، تصوير، صوت، و مانند آن درآورد و نگاه داشت. آنچه تداول عام از آن بهعنوان اطلاعات ياد ميكند، ناظر بر اين نوع اطلاعات است. اطلاعات از اين ديدگاه، گرچه "فرآورده" است، ميتواند به تناسب هدف در هر "فرايندي" قرار گيرد. دو. اطلاعات بهعنوان فرايند. اين جنبه از اطلاعات داراي خصلتي متفاوت و اندكي پيچيده است، زيرا فرايند بودن را از دو ديدگاه مدّ نظر قرار ميدهد : 1. اطلاعات به تناسب زمان و مكان تغيير ميكند؛ به بيان ديگر، پديدهاي ممكن است در زمان يا مكاني اطلاعات باشد و همان پديده در زمان يا مكان ديگري فاقد ارزش اطلاعاتي باشد و نتوان به آن اطلاعات اطلاق كرد. اين نوع نگرش، در واقع، وجه معناشناختي اطلاعات را مدّ نظر دارد. 2. اطلاعات ذاتاً جوهره فرايندي دارد (كه از اين ديدگاه در تقابل با تلقّي نخست قرار ميگيرد) و چيزي جز فرايند نيست؛ و بنابراين، ماهيتاً پوياست. آنچه از لحاظ ساختاري ايستاست در دو سوي اين فرايند قرار ميگيرد كه سوي آغازين آن داده و سوي انجامين آن دانش است. آنچه قالبپذير است نه اطلاعات، كه داده يا دانش است: دادهها بهعنوان مواد خام اطلاعات، و دانش بهعنوان صورت سازماندار و هدفمند مجموعهاي از اطلاعات. توصيفهاي ساختاري اطلاعات ـ صرفنظر از اينكه آن را فرآورده يا فرايند بدانيم ـ همانند رويكردهاي معمول نسبت به اطلاعات، از منظر واحدي صورت نميگيرد و متأثر از نظرها و برخوردهاي افراد مختلف نسبت به پديده اطلاعات است. ب. جنبه مفهومي. دو نگرش را ميتوان درباب مفهوم اطلاعات شناسايي كرد، كه يكي اِسنادي و ديگري كاركردي است. اِسنادگرايان اطلاعات را ويژگي كليه عناصر و نظامها ميدانند، يعني اين خصيصه را به وجود آنها نسبت ميدهند؛ درحاليكه كاركردگرايان اطلاعات را فقط با عملكرد نظامها مرتبط ميدانند. طرفداران نظريه رياضي اطلاعات را ميتوان جزو اسنادگرايان و مدافعان نظريه معناشناختي را ميتوان از زمره كاركردگرايان دانست. طرح اين دو نظريه مقايسه آنها را آسانتر ميكند: يك. نظريه رياضي. نظريه رياضي اطلاعات كه معمولاً اشاره به "نظريه رياضي ارتباطات" دارد عمدتاً ناظر بر مسئله تعيين حداكثر ظرفيت يك كانال يا مجرا (مانند مدارهاي تلفن يا تلگراف) براي انتقال پيامهاست. شانون خصوصاً به روابط ميان اين سه عامل علاقهمند بود: چگونگي رمزگذاري پيامها، وجود اختلال (يعني هرگونه شرايطي كه بخشي از علائم را دگرگون كند)، و ظرفيت كانال. شانون براي برآورد كارآيي هر رمز مبتني بر مجموعهاي از علائم (بهطور مثال، حروف الفباي يك خط)، از فرمول آماري آنتروپي كه نخست توسط هارتلي براي انتقال علائم بهكار رفته استفاده كرده است. اين فرمول چنين است: H= -∑P(i) Log2P(i) كه در آن iمساوي اعداد يك تا Nاست و P(i)اشاره به اين احتمال دارد كه علامت ith در هر موضعي از پيامي خاص ظاهر شود. بدين ترتيب، ميتوان ميزان اطلاعات در يك پيام را پيشاپيش حدس زد. در نظريه اطلاعات شانون، معناي پيامها هيچگونه نقشي ندارد؛ آنچه مهم است توصيف آماري پيامهايي است كه از طريق رمزها توليد ميشوند. به همين سبب، نظريه وي نقش عمدهاي در الكترونيك و علوم رايانه ايفا كرده، اما سودمندي آن در مطالعات مربوط به ارتباطات انساني چندان به اثبات نرسيده است. دو. نظريه معناشناختي. كارناپ[4] و بار ـ هيلل[5] در سال 1953 در >مجله بريتانيايي فلسفه علم<[6] در انتقاد از نظريه شانون اظهار داشتند كه در نظريه رياضي ارتباطات شانون، كه به نظريه اطلاعات نيز شهرت يافته است، براي سنجش مقدار اطلاعات، نمادها فقط بر اساس بسامد وقوع آنها اندازهگيري ميشوند، و اينكه اين نمادها چه چيز را نمادين ميكنند مدّ نظر نيست . آنچه پيشنهاد ميكنند اين است كه مقدار اطلاعات را ميتوان از محاسبه تفاضل وضعيت پيش از رويارويي با يك پديده و وضعيت پس از آن بهدست آورد . راپوپورت در مجله >بررسي معناشناسي عمومي در سال 1953، در چيستي اطلاعات اظهار ميكند كه در هر وضعيتي، "اطلاعات درباره چيزي كه ميدانيم، بهعنوان اطلاعات هيچ ارزشي ندارد". بدين ترتيب، وي ميزان اطلاعات را در قياس با وضعيت "دانش" دريافتكننده ارزشگذاري ميكند. به نظر شرايدر نيز مقدار اطلاعات بر اساس تغييري كه در وضعيت فرد ايجاد ميكند قابل اندازهگيري است. بنابراين، نميتوان در مبدأ ارسال، مقدار اطلاعات را اندازه گرفت. اندازهگيري اطلاعات در نظام كلاسيك نظريه اطلاعات، يعني نظريه شانون، بر مبناي طول زنجيره رمزها محاسبه ميشود. يعني هرچه تعداد نمادهاي دودويي (بيتها) بيشتر باشد، احتمال حضور مقدار اطلاعات موجود در يك بيان بيشتر است. اينگونه محاسبه در مورد فرمولهاي شيميايي چندان صادق نيست. زيرا، در اينگونه موارد تعداد نمادهاي دودويي بسيار اندك است، و حال آنكه اطلاعات موجود در آنها ممكن است بسيار باشد. شرايدر در سال 1965 در مجله >ذخيره و بازيابي اطلاعات براي تبيين نظريه خود، نظام ذهني دريافتكننده را به يك اصطلاحنامه* (تزاروس) تشبيه ميكند. در اصطلاحنامه، اصطلاحات با پيوندهاي معنايي با يكديگر مرتبط ميشوند. بنابراين، ورود هر اصطلاح به اصطلاحنامه، وضعيت آن را تغيير ميدهد. در اين بحث، اينكه ميزان تغيير در اصطلاحنامه آيا فقط به دگرگوني اندك يا خلق اصطلاحنامهاي جديد ميانجامد مدّ نظر نيست، بلكه نفس تغيير حائز اهميت است. در اين تشبيه، ذهن دريافتكننده، همان اصطلاحنامه؛ تغيير ذهني، همان عملكرد محتوايي "بيان" دريافتشده؛ و ميزان تغيير حاصلشده، تعيينكننده ميزان اطلاعات موجود در يك "بيان" است. بدين ترتيب، همانگونه كه دو اصطلاحنامه در رويارويي با اصطلاحي واحد دو واكنش متفاوت نشان ميدهند، هر بيان نيز ممكن است ذهن دريافتكنندهاي را متحول كند و ديگري را متأثر نسازد. آنچه شرايدر وضعيت ذهني دريافتكننده، يا اصطلاحنامه، خوانده است به پيشداشته هاي دريافتكننده نيز تعبير شده است. هر گاه آنچه اطلاعات ميناميم بتواند در پيشداشتههاي دريافتكننده دگرگوني ايجاد كند داراي ارزش اطلاعاتي است. به بيان ديگر، اطلاعات فقط در آستانه استفاده است كه معنا پيدا ميكند. بهطور مثال، رگهاي از يك صخره براي رهگذري عامي هيچ معناي خاصي ندارد، اما براي زمينشناس، سرشار از اطلاعات است. تعامل اطلاعات با مفاهيم ديگر. اطلاعات با مفاهيم ديگري نيز سنجيده شده يا تأثير و تأثر آنها مطالعه ميشود كه بعضي از مهمترين آنها را ميتوان چنين برشمرد: اطلاعات و آنتروپي. بنابر اصل ذخيره انرژي در مكانيك، مقدار معيّني حرارت از لحاظ انرژييي كه دربر دارد، برابر مقدار معيّني كار است. اما در موتورهايي كه در آنها حرارت به كار مفيد تبديل ميشود، اين عمل فقط درصورتي انجام ميگيرد كه حرارت بتواند از منبعي با دماي بالاتر به مخزني با دماي پايينتر جريان يابد. بنابراين، براي تبديل حرارت به كار، اختلاف دما اجتنابناپذير است. هرچه اختلاف دماي دو منبع كمتر باشد، مقدار حرارتي كه ميتواند به كار تبديل شود كمتر خواهد بود. هرگاه دماي دو منبع يكسان باشد حرارتي جابهجا نخواهد شد و طبعاً كاري نيز انجام نخواهد گرفت. در چنين حالتي گفته ميشود آنتروپي در بالاترين حد است. زيرا آنتروپي، در واقع، در دسترس نبودن انرژي حرارتي براي تبديل به كار مفيد است. به همين ترتيب، اطلاعات زماني از منبعي به منبع ديگر جريان مييابد كه منبع ارسالكننده در قياس با منبع دريافتكننده در سطح بالاتري قرار داشته باشد، تا بتواند در ساختار نظام دريافتكننده دگرگوني ايجاد كند. اين دگرگوني ممكن است خود قابل تشخيص نباشد، ولي رفتاري كه از اين دگرگوني ناشي ميشود داراي جلوههايي است كه ميتوان آثارش را در آنها بازشناخت. اين رفتار ناشي از دريافت اطلاعات به زبان ترموديناميك، كار مفيد و به زبان اطلاعرساني، تصميمگيري است. بنابراين، آنتروپي در واقع نبود اطلاعات براي تصميمگيري است. آنتروپي با اين تعبير در اطلاعات داراي اهميت بسيار است و در اندازهگيري مقدار اطلاعات از آن استفادههاي فراوان كردهاند. رابطه آنتروپي و اطلاعات از دو ديدگاه قابل مطالعه است: الف. هرچه آنتروپي بيشتر باشد، براي رفع آن، نياز به اطلاعات بيشتري است. اگر اطلاعات از منبعي به منبع ديگر جريان پيدا نكند آنتروپي در حد بالاست و درنتيجه، كاري صورت نخواهد گرفت. در موتورهاي حرارتي، با سرد كردن منبع دريافتكننده، اختلاف دما را حفظ ميكنند تا كار مفيد صورت گيرد، يعني موتور "كار" كند. اما در جريان اطلاعرساني، منبع ارسالكننده را در سطح بالا نگه ميدارند تا پيوسته اختلاف سطح وجود داشته باشد و درنتيجه، اطلاعات جريان پيدا كند و به كار مفيد (تصميمگيري) بينجامد. ب. هرچه آنتروپي بيشتر باشد، حضور اطلاعات در نظام كمتر است، يعني سطح دو منبع ارسالكننده و دريافتكننده به هم نزديكتر است. نتيجه اين وضع نيز مانند نتيجه بخش "الف" است، يعني نبود اطلاعات سبب جريان نيافتن آن از منبعي به منبع ديگر ميشود، و "كاري" صورت نميگيرد. به همين سبب، گاه بهجاي اطلاعات كلمه "نگانتروپي" (آنتروپي منفي) را بهكار ميبرند . اطلاعات و احتمال. با پيدايش نظريه جنبشي مادّه، ديدگاههاي تازهاي باب شد و بهجاي مفاهيم دما و حرارت، سخن از انرژي جنبشي مولكولهاي تشكيلدهنده نظام به ميان آمد، و بدين ترتيب، آنتروپي نيز با مفهوم احتمال ـ ساختمان آرايش مولكولها در وضعيتي خاص ـ تبيين گرديد. علت آنكه وقتي دماي سراسر يك نظام يكسان باشد آنتروپي در بالاترين حد خواهد بود اين است كه اينگونه توزيع دما داراي بيشترين احتمال است. بنابراين، آنتروپي و احتمال، دو تعبير متفاوت براي جرياني واحد است، يعني هرچه احتمال بيشتر باشد آنتروپي بيشتر است. رابطه اطلاعات و احتمال نيز ـ نظير آنتروپي ـ بنابر شيوه برخورد نسبت به آن، به دو صورت قابل بررسي است: الف. هرچه درجه احتمال بالاتر باشد حضور اطلاعات كمتر است. اگر به ما بگويند خورشيد فردا در مغرب غروب خواهد كرد كمترين اطلاعات را به ما دادهاند، چون وقوع چنين رويدادي از بالاترين حد احتمال برخوردار است، رابطه اين دو بهگونهاي است كه وقتي احتمال خبري مساوي يك (صددرصد) باشد، مضمون اطلاعاتي آن صفر است؛ ب. هرچه درجه احتمال بالاتر باشد براي تبيين آن نياز به اطلاعات بيشتري است. فرض كنيم در مسابقه بيست سؤالي شركت جستهايم. اگر در نخستين پرسش سؤال كنيم "منقول است؟"، پاسخ "بلي" يا "نه" مجري برنامه، ما را با دو مجموعه احتمال وسيع روبهرو خواهد كرد كه براي رسيدن به پاسخ نهاييـ يعني رساندن درجه احتمال به صفر يا نزديك به صفر ـ به اطلاعات فراواني نياز است كه از طريق پرسش و پاسخ ميكوشيم به آن دست يابيم. اگر شركتكننده زيركي باشيم سعي ميكنيم از ابتدا، با به "نظم درآوردن" پرسشها، ميزان احتمال را سريعتر كاهش دهيم. از همينجا مسئله "نظم" و "بينظمي" در نظريه اطلاعات مطرح ميشود. اطلاعات و بينظمي. مفهوم "بينظمي" در نظام نيز با آنتروپي پيوند دارد. در واقع "بينظمي"، "احتمال"، و "آنتروپي" سه تبيين متفاوت از جرياني واحد است. رابطه دو مفهوم "بينظمي" و "اطلاعات" را نيز ميتوان به دو گونه تعبير كرد: الف. هرچه بينظمي كمتر باشد براي توصيف آن نياز به اطلاعات كمتري است. بهطور مثال، چراغ راهنمايي چهارراهها در حالت عادي داراي كمترين بينظمي است؛ بنابراين، پيوسته ميدانيم كه پس از چراغ سبز، چراغ زرد، و سپس چراغ قرمز روشن ميشود. اگر زمانيكه چراغ سبز روشن است به فردي كه در اتومبيل كنار ما نشسته است بگوييم كه بعد از آن، چراغ زرد روشن خواهد شد كمترين اطلاعات را به او دادهايم، زيرا جز آن انتظار ندارد و اين مطلب را پيشاپيش ميداند؛ ب. هرچه بينظمي بيشتر باشد حضور اطلاعات در نظام كمتر است. در مثال بالا، هر گاه نظم معمول چراغ راهنمايي مختل شود، هيچ اطلاعي نداريم كه پس از هر رنگ چه رنگ ديگري روشن خواهد شد. بدين ترتيب، نخواهيم دانست كه حركت بعدي ما چه خواهد بود. اطلاعات و تصميمگيري. تصميمگيري در واقع برنامهريزي براي انجام كار است. زمانيكه از رهگذري نشاني محلي را ميپرسيم، پاسخي كه دريافت ميكنيم حركت بعدي ما را تعيين ميكند. زمانيكه به فرهنگ لغت رجوع ميكنيم، معنا يا املاي لغت مورد جستوجو، حركت بعدي ما ـ يعني چگونگي بهكار بردن آنـ را مشخص ميسازد. زمانيكه قصد ايجاد كارخانهاي را داريم، آنچه درباره وضع زمين و محيط فرهنگي و جغرافيايي و زيستي كسب ميكنيم در تصميم ما براي چگونگي انجام كار اثر ميگذارد. اگر بگوييم اطلاعات و تصميمگيري دو روي يك سكهاند گزاف نگفتهايم، زيرا بدون اطلاعات امكان هيچگونه تصميمگيري نيست. اگر بپذيريم كه اطلاعات را بر اساس تغييري كه در نظام دريافتكننده پديد ميآورد ميسنجيم و اين تغيير چيزي جز تصميمگيري نيست، ميتوان استنباط كرد كه اين تصميمگيري است كه تعيين ميكند چه چيز اطلاعات است و چه چيز اطلاعات نيست . اطلاعات و ارتباطات. در تعاريفي كه از ارتباطات ارائه شده پيوسته بر "پيام" و مجراي انتقال آن تأكيد گرديده است. رابطه اطلاعات و ارتباطات* از دو ديدگاه قابل تأمل است: 1) از لحاظ جريان اطلاعات
2) از جهت مفهوم آن.
در ديدگاه نخست، انتقال اطلاعات بدون بهرهگيري از بستر ارتباطي ممكن نيست. هرگاه فرستندهاي درصدد ارسال يا ارائه اطلاعات به گيرندهاي باشد، ناگزير از پيمودن مسير ارتباطي و برخورداري از عناصر دخيل در فرايند ارتباط است. و اين الزام در مورد هرگونه رسانهاي اعم از كتاب، مجله، راديو، تلويزيون، شبكههاي اطلاعاتي، و جز آن صادق است. در دومين ديدگاه، رابطه "اطلاعات" و "پيام" مدّ نظر قرار ميگيرد. در توصيف ارتباطات، همهجا سخن از انتقال پيام است؛ اما انتقال پيام هيچگونه انتقال اطلاعاتي را تضمين نميكند. براي تبديل پيام به اطلاعات، ميبايست شرايطي در دو سوي فرايند ارتباط حضور داشته باشد (2: 134-135). اين شرايط شامل همسويي درك و دريافت فرستنده با گيرنده و پذيرا بودن گيرنده در قبال پيامي است كه فرستنده ارسال كرده است. در مجموع، ميتوان گفت كه عليرغم حضور اطلاعات در كليه فرآوردهها، فرايندها، عناصر، و پديدهها و كاربرد گسترده آن در عرصههاي گوناگون، تبيين ماهيت آن مورد توافق و اجماع متخصصان نيست، هرچند اين نقيصه هرگز از اهميت آن نكاسته است. انواع اطلاعات.
اطلاعات را از دو جنبه عمده تقسيمبندي ميكنند
الف. جنبه ساختاري. ب. جنبه مفهومي.
جنبه ساختاري. ساختار اطلاعات، برحسب ايستايي يا پويايي آن ارزيابي شود. زمانيكه اطلاعات بهصورت بستهاي تغييرناپذير درنظر گرفته شود از نوع ايستاست؛ مانند اطلاعاتي كه در كتاب، تصوير، صفحه فشرده، و مانند آن ضبط و نگهداري ميشود. هرگاه اطلاعات در جريان كنش يا تعامل، دستخوش حك و اصلاح، تحليل، يا پردازش گردد از نوع پوياست. نوع اول را فرآورده و نوع دوم را فرايند ميخوانند. يك. اطلاعات بهعنوان فرآورده. زمانيكه اطلاعات را كالا تلقي كنيم، نظير هر فرآوردهاي قابليت توليد، ذخيرهسازي، و انتقال دارد و به تبع آن ميتواند آفريده شود، رشد يابد، و از ميان برود. اين نوع اطلاعات معمولاً قالبپذير است يعني ميتوان آن را بهصورت كتاب، تصوير، صوت، و مانند آن درآورد و نگاه داشت. دو. اطلاعات بهعنوان فرايند. اين جنبه از اطلاعات داراي خصلتي متفاوت و اندكي پيچيده است، زيرا فرايند بودن را از دو ديدگاه مدّ نظر قرار ميدهد : 1. اطلاعات به تناسب زمان و مكان تغيير ميكند؛ به بيان ديگر، پديدهاي ممكن است در زمان يا مكاني اطلاعات باشد و همان پديده در زمان يا مكان ديگري فاقد ارزش اطلاعاتي باشد و نتوان به آن اطلاعات اطلاق كرد. اين نوع نگرش، در واقع، وجه معناشناختي اطلاعات را مدّ نظر دارد (98:1؛ :3 18). 2. اطلاعات ذاتاً جوهره فرايندي دارد (كه از اين ديدگاه در تقابل با تلقّي نخست قرار ميگيرد) و چيزي جز فرايند نيست؛ و بنابراين، ماهيتاً پوياست. آنچه از لحاظ ساختاري ايستاست در دو سوي اين فرايند قرار ميگيرد كه سوي آغازين آن داده و سوي انجامين آن دانش است. آنچه قالبپذير است نه اطلاعات، كه داده يا دانش است: دادهها بهعنوان مواد خام اطلاعات، و دانش بهعنوان صورت سازماندار و هدفمند مجموعهاي از اطلاعات.
مآخذ: 1) اوتن، كلاس. "اساس علم اطلاعات". ترجمه علياصغر شيري. فصلنامه كتاب. دوره پنجم، 1-2 (بهار و تابستان 1373): 73-104؛ 2) باد، جان. "كتابخانه، اطلاع و معنا". ترجمه محبوبه مهاجر. فصلنامه كتاب. دوره چهارم، 2 (تابستان 1372): 133-178؛ 3) حرّي، عباس. مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني: "اطلاعات چيست؟". تهران: دبيرخانه هيأت امناي كتابخانههاي عمومي كشور، نشر كتابخانه، 1372، ص 13-22؛ 4) مساوات، جلال. "مفهوم اطلاع (1)". اطلاعرساني: نشريه فني مركز اسناد و مدارك علمي. دوره هفتم، 1 (1362): 87-108؛ مآخذ: 1) اوتن، كلاس. "اساس علم اطلاعات". ترجمه علياصغر شيري. فصلنامه كتاب. دوره پنجم، 1-2 (بهار و تابستان 1373): 73-104؛ 2) باد، جان. "كتابخانه، اطلاع و معنا". ترجمه محبوبه مهاجر. فصلنامه كتاب. دوره چهارم، 2 (تابستان 1372): 133-178؛ 3) حرّي، عباس. مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني: "اطلاعات چيست؟". تهران: دبيرخانه هيأت امناي كتابخانههاي عمومي كشور، نشر كتابخانه، 1372، ص 13-22؛ 4) مساوات، جلال. "مفهوم اطلاع (1)". اطلاعرساني: نشريه فني مركز اسناد و مدارك علمي. دوره هفتم، 1 (1362): 87-108؛ 5) Bar- Hillel, Y.; Carnap, R. "Semantic Information", in Introduction to Information Science, [a collection of papers]. compiled and edited by Tefko Saracevic. NewYork & London: Bowker Company, 1970, PP. 18- 23; 6) Belkin, N.J.; Robertson, S.E. "Information Science and the Phenomena of Information". Journal of the American Society for Information Science. Vol.7, No.4 (1976): 197-204; 7) Hartley, R.V.L. "Transmission of Information". Bell System Technical Journal. Vol. 7 (1928): 535; 8) Meadows, Jack. "Communication". International Encyclopedia of Information and Library Science. Vol.1, PP. 63-71; 9) Mokiy, V.S.; Zhamborova, A.O.; Shegay, O.E. "Theory of Informology", 2000 [on-line]. Available: http:// www.ininin.org/book-e/ html; 10) Rapoport, Anatol. "What is Information?", in Introduction to Information Science, [a Collection of Papers]. Compiled and edited by Tefko Saracevic. NewYork & London: Bowker Company, 1970, PP.5-12; 11) Ritchie, L. David. Information. Newbury Park & London: Sage Publications, 1991; 12) Sarcevic, Tefko. "Information Science". Journal of the American Society for Information Science. Vol.50, No.12 (1999):1057; 13) Shannon, C. "The Mathematical Theory of Communication", in C. Shannon & W. Weaver. The Mathematical Theory of Communication. Urbana: University of Illinois Press, 1949, PP. 31-125; 14) Shreider, Yu.A. "On the Semantic Characteristics of Information", in Introduction to Information Science, [a Collection of Papers]. compiled and edited by Tefko Saracevic. NewYork & London: Bowker Company, 1970, PP. 24-32; 15) Stonier, T. Information and Meaning: An Evolutionary Perspective. Berlin: Springer, 1997; 16) Tague-sutcliff, J. Measuring Information: The Information Services Perspective. San Diago, CA: Academic Press, 1995; 17) Wersig, G.; Nevelling, U. "The phenomena of Interest to Information Science". Information Scientist. Vol.9 (1975): 127-140.
منابع
حُرّي، عباس .(1387). اطلاع شناسی: تهران : کتابدار.