تعامل انسان و کامپیوتر

از دانشنامه آزاد علم اطلاعات و دانش شناسی
پرش به: ناوبری، جستجو

تعامل انسان و کامپیوترHuman computer interaction

فاطمه شمس الدینی و دکتر محمد باقر نگهبان 

همانطور که انسان تصمیم گیری میکند ، کامپیوتر ارائه پشتیبانی برای تصمیم گیری مینماید. آنها همچنین نمایشی اضافی از دانش، آموزش، مدلهایی از داده ها، راه های دستیابی به اهداف خاص و غیره فراهم می کنند. این همه فعالیت به بهترین وجه در سطح "دانش" در مقابل سطح باینری قابل درک میباشد. در حالی که توسعه دهندگان تا حدودی مانند دانشمندان علوم مغز واعصاب هستند -- که کار خود را برای درک مکانیسم های عملکردهای سیستم متمرکز میکنند-- کار محققان HCI درک چگونگی عملکرد سیستم ها در ارتباط با کاربران خود است. لازم به ذکر است که این درک چگونگی شکل وظاهر هر واسط نیست بلکه بیش از همه مشابه درک رفتار انسان در مقایسه با چهره یک فرد است. واسط سیستم فقط ویژگی های سطحی صفحه نمایش نمی باشد. رابط سیستم اشاره به عملکرد گسترده تر و کیفیت ویژگی های تعاملی است. رابط کاربری واقعا در سطح دانش از سیستم است. این سطحی است که سیستم چگونگی تطبیق انتظارات کاربر با وظیفه آن را به خوبی مشخص می کند،چگونگی دسترسی سریع به عمل های تکراری که انجام میشود را تعیین میکند و چگونگی ارائه سلسله ای از اقدامات مورد نیاز متناظر با عملکرد کاربران از کار را دارد. این سطوح دانش، تحت تاثیر قابلیت یادگیری و استفاده از سیستم دارد به شدت متغیر است. روش های تعامل انسان با کامپیوتر GOMS- HCI پژوهش در حوزه تعامل انسان و کامپیوتر، روشهایی برای نمونه سازی و تست واسط دستگاه قبل ازاستفاده آنها توسط مردم فراهم می کند. که شامل استفاده از مکانیسم های شناختی شناخته شده و راه برقراری ارتباط انسان ها با کامپیوتر برای ایجاد مدل های کاربران کامپیوتر است که می تواند برای تست واسط های جدید مورد استفاده قرار گیرد. تعدادی از تکنیکها توسط محققان تعامل انسان و کامپیوتر که در حوزه "مدل های مهندسی عملکرد انسانی" فعالیت دارند توسعه یافته اند(نگاه شود به John and Kieras 1994 برای بررسی و مقایسه بیشتر این ابزارها). نظیر علوم فیزیک ، این مدل اجازه یک پیش بینی استقرایی از عملکرد انسان در کارهای کامپیوتر را میدهد.آنها همچنین می توانند به طور مداوم به طیف وسیعی از وظایف و عملکرد آنها و تقریبی مفید از عملکرد رفتار مورد انتظار برسند. یکی از این روش ها تجزیه و تحلیل است که حمایت تجربی قابل توجهی در سال های اخیر به دست آورده است GOMS است (کارد ، مورن ، و نیوئل ، 1983 )، GOMS مخفف کلمات اهداف ، عملگرها ، روشها ، قواعد انتخاب است. • استفاده از روش های HCI به منظور توسعه واسط های بهتر قابلیت یادگیری اولیه از سیستم و فردمتخصص در سطح قابلیت استفاده آن ارتباط معکوس دارد. ایجاد یک موازنه بین این دو نیاز به درک درستی از کار انجام شده توسط کاربر نهایی دارد . وظیفه تجزیه و تحلیل ابزارهایی از قبیل GOMS ارائه توضیحات مناسب سطح مورد نیاز برای مشخص کردن تعامل کاربر با سیستم است. نتایج مرتب شده حاصل از این تجزیه و تحلیل، هم می تواند و هم باید با تلاش هایی که جهت طراحی واسط با ویژگی های بصری بیشترمیگردد، یکپارچه گردد. روش های تعامل انسان با کامپیوتر مانند GOMS با موفقیت در پروژه های متعددی بکار گرفته شده است. نویسنده در تعدادی از پروژه ها از جمله توسعه نظام بانکی آنلاین برای یک کانال تلویزیون تعاملی ، ایستگاه رادار برای یک شرکت هوافضا ، اتوماسیون پشتیبانی از واسط برای سیستم پستی ایالات متحده ، و سیستمی که کمک کرده تا شرکت های ارسال کننده پیگیری بسته های خود را از طریق یک شرکت بزرگ حمل و نقل داشته باشند، درگیر بوده است. همه این پروژه ها موفق بوده اند . مروری بر دو نوع از این مطالعات ارائه شده است. هدف این است تا نشان دهد که بکار بردن دقیق روش های موجود HCI و عملکرد فن آوری های تعاملی بهتر، برای استفاده انسان مناسب است. تعدادی از رویکردها برای توسعه عامل هوشمند به تازگی بوجود آمده است. آنها می توانند بطور گسترده به عنوان سیستم هایی که برای به دست آوردن دانش در مورد مناطق خاص ، یا از طریق برنامه نویسی و یا در مکانیسم های یادگیری مشخص گردند. ما یک رویکرد متفاوتی را توسعه داده ایم که در آن دانش عامل بر روی یک مدل انسان شناختی استوار است. به جای برنامه نویسی عامل با یک دانش مشخص ، مدل نحوه رفتار بشر با یک کار خاص به آن عامل داده شده است. در نتیجه، عامل شباهت کمتری به سیستم خبره دارد و بیشتر شبیه شرکت کنندگان فعال در فعالیت است. به عنوان بخشی از یک واسط ، چنین عاملی قادر خواهد بود که ردگیری از رفتار کاربران داشته باشد ، ارائه کمک و راهنمایی در هنگام نیاز ، و حتی یاد گیری (به عنوان مثال ، به روز رسانی مدل های خود از کاربر) از رفتار کاربرداشته باشد. برای کار مشترک با کاربر ، عامل خودکار باید از اهدافی که کاربر در حال تلاش برای دستیابی به آن است و جایی که در فرآیند رسیدن به آنهاست، آگاه باشد. علاوه بر این ، تأثیر عامل کاربر و همکاری و ارتباط تا حد زیادی با شناخت از اولویت های فعلی و اعتقادات دیگر افزایش یافته است. نمونه هایی از ردیابی عامل را می توان در عرصه های مختلف ، از جمله آموزش و پرورش (به عنوان مثال ، آموزگار هوشمند که پیگیر فعالیت های دانش آموز است) ، آموزش (به عنوان مثال ، شرکت کنندگان هوشمند در شبیه سازی میدان جنگ تعاملی) ، و سرگرمی (به عنوان مثال ، تعامل کاراکترها در یک واقعیت مجازی مانند رمان رمز و راز ).نیاز به واسط های کاربری هوشمند بیشتر در مشاغل با فشار بالا مانند کنترل ترافیک هوایی و عملیات رادار ، مطرح است که در آن عامل باید بطور همزمان پاسخ دهد ، که در حال حاضر تلاش های تحقیقاتی ما متمرکز به این مورد است. همانطور که پیچیدگی برنامه های کاربردی کامپیوتر افزایش می یابد و مقدار اطلاعات موجود در سیستم رشد می کند ، وظیفه کاربران این سیستم ها به طور فزاینده ای تحت الشعاع پردازش اطلاعاتی که به آنها ارائه میشود قرار میگیرند.. ارائه رابط های هوشمند می تواند در تعامل بین انسان و کامپیوتر، به افزایش بهره وری ، کاهش اشتباهات ، و ایجاد کار لذت بخش تر برای کاربر کمک کند. اگر چه GOMS به طور معمول به عنوان یک ابزار مدل سازی شناختی نبوده است، ولی از آنجایی که توصیفی است به جای توضیحی ، به محققان اجازه می دهد تا آن را برای توصیف عملکرد انسان در کارهای روزمره که نیاز به دانش تخصصی دارد بکار گیرند. گسترش طیف وسیعی از وظایف که ابزارهایی از قبیل GOMS را بکار میگیرند از آن جهت یک فعالیت مهم با توجه به توسعه فن آوری های می باشد که برای استفاده انسان در زمینه وظایف خاص مناسب تر است. اكتساب يا تحصيل سنجشهاي وابسته به حالت ذهني يا دماغي يك كاربر كامپيوتر يكي از مقوله‌هاي با ارزش در حيطه مقوله‌هاي علمي تعامل انسان و كامپيوتر (HCI) مي‌باشد. اهميت چنين مقوله‌اي هم از نكته نظر ارزيابي تعاملات و هم از ديدگاه درونداد زمان واقعي براي سيستمهاي رايانه‌اي قابل توجه مي‌باشد. با وجود آنكه مي‌توانيم بصورت دقيق زمان تكميل يك وظيفه و دقت آن را اندازه بگيريم، سنجش فاكتورهايي نظير حجم كارهاي ذهني، ناكامي‌ها و حواس پرتيها، معمولا امر مشاهده دقيق و كيفي كاربران يا بررسيهاي هدفمند نظارتي وابسته بدانها را با محدوديت روبرو مي‌سازد. اين بررسيها معمولا بعد از اتمام يك وظيفه يا كار محوله به كاربران انجام مي‌پذيرد و بر اين اساس احتمال از دست دادن بينش‌ها و نكته نظرات با ارزش در زمينه تجارب در حال تغيير يك كاربر در طي انجام پروسه كاري يا وظيفه محوله وجود دارد. HCI به طور مداوم در حال تحول با تغییر سریع در فن آوری و هزینه های آن. ما، در نتیجه، تحت تاثیر هستیم.مفاهیم / مسائل و پیشرفت نیز در زمینه جدید دارد. • نیاز به توازنی میان پوشش تئوری، روش / مدل ها، برنامه های کاربردی، تجارب، و پژوهش. تعادل به ارائه یک منبع غنی علمی و فنی از مختلف به دنبال شد دیدگاه. • مهم ترین هدف دانشنامه در یک رشته خاص یک کار اساسی مرجع است برای خوانندگان که نیاز به اطلاعات در مورد موضوعات که در آن کارشناسان نیست. مفهوم "عمومی"به کار برده می شود.دانشنامه، در حالی که آن را باید جامع در وسعت پوشش جامع تلاش کرد، نمی تواندجامع در عمق که با آن رفتار ترین تاپیک ها باشدانجام داد. آنچه به منزله وسعت پوششهمیشه یک سوال دشوار است، و آن را بویژه برای HCI، یک رشته نسبتا جدید است که تکامل یافتهاست. رشته ي تعامل انسان و كامپيوتر يك شاخه ي چند منظوره است كه در آن روانشناسي و ديگر رشته هاي اجتماعي با علوم كامپيوتر، درجهت تسهيل بكارگيري كامپيوتر به صورت مفيد و موثر تجمع يافته اند. اين رشته، در حقيقت تركيبي از تحقيقات پايه اي و كاربرديمي باشد كه خط مشي خود را از علوم روانشناسي و اضافه شدن ايده هاي جديد به آن گرفته است. تكنولوژيهاي جديد همواره مبحثتعامل انسان و كامپيوتر را به چالش كشيده است. تحقيقات مرتبط با تعامل انسان و كامپيوتر از ريشه هاي اصلي خود كه همان فرآيندشناختي انسان است، فراتر رفته تا شامل فرآيندهاي سازماني و اجتماعي در هنگام استفاده از كامپيوتر در شرايط واقعي و يا استفاده ازكامپيوتر به صورت مشاركتي نيز شود. محققان تعامل انسان و كامپيوتر بايد ذهن وسيعي در زمينه ي تغييرات بلند مدتي داشته باشندكه به واسطه ي استفاده از كامپيوتر در زمينه هاي مختلف ايجاد شده است. تكنولوژي در حال تغيير است؛ همينطور مردم و جامعه. اينها همه سريع اتفاق مي افتند و مي توان آنها را به عنوان هشدار در نظر گرفت. اما جامعه HCI براي كمك و مداخله چه اقداماتي مي تواند انجام دهد؟ چگونه ميتواند به دستاوردهاي خود برسد؟ در اين بخش، برخي از تغييرات اساسي كه بهتر است در اين رشته رخ دهد، ترسيم مي كنيم. به نظر مي رسد HCI نياز به گسترش شيوه ها و رويكردهاي خود دارد تا بتواند با وضوح بيشتري بر ارزش هاي انساني متمركز شود. اين كار مستلزم داشتن ديدي حساستر در مورد نقش، عملكرد و نتايج طراحي، خواهد بود، كه HCI را مجبور خواهد كرد كه مبتكرتر عمل كند. HCI نياز به تشكيل همكاري جديد با ساير رشته ها دارد. چرا كه دست اندركاران HCI بايد با ابزارها و تكنيك هاي حرفه هاي ديگر آشنا باشند. همچنين لازم است اصطلاحات و مفاهيم اوليه HCI بررسي و مجددا تعريف شود. مفاهيم منسوخ «كاربر»، «كامپيوتر» و «تعامل» دربرگيرنده همه آنچه كه HCI بايد به آن توجه كند، نيست.